تمرکز نفس بر روی موضوعی خاص یکی از محورهای جذاب در نفسپژوهی است. در فرایند تمرکز نفس کنشگر تمام توجه خویش را در یک نقطهی مرکزی و کانونی معطوفمیکند، و برای این منظور بایستی از توزیع قوای ادراکی و تحریکی خویش اجتنابنماید؛ از اینرو تمرکز با وحدت سازگاری و با کثرت منافاتدارد. از سوی دیگر برخی از نفوس قویه در عین بهرهمندی از تمرکزی بالا بر کنشگریهای گوناگون توانمندند، و مظهر «لا یشغله شأنٌ عن شأن» شدهاند؛ پرسش اصلی آن است با چه تحلیلی میتوان میان تمرکز نفس که اقتضای «وحدت» و انجام یک کنش خاص را دارد، با کنشگریهای متعدد برخی نفوس وفاق ایجادنمود؟ «تمرکز» و «تکثّر» چگونه با یکدیگرجمع میشوند؟ این پژوهش بار وش عقلی- تحلیلی در پی حلّ این مسأله است.
نفس انسانی در پرتو تکامل ذاتی به درجهای از بساطت و حدت و جمعیت قوا دستمییابد که میشود مجمع انبوهی از معانی و حقایق به نحو اندماجی، در این مرحله نفس در عین توجه به ذات خویش دربردارنده کثیری از حقایق هستی است. در پرتو حرکت اشتدادی نفس، گسترهی تمرکز از یک محدودهی مضیّق به یک دامنهی موسّع گسترش پیدامیکند، و در نتیجه تقابل میان وحدت و کثرت زدودهشده و نفس به مرتبهی جمعیت قوا دستمییابد.