آیت الله علی اکبر رشادذهن1735-0743218120200620استعاره مفهومی وحی رسالی در قرآن کریم53444513FAعلیرضا قائمی نیادانشیار گروه معرفت شناسی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامیشعبان نصرتیاستادیار گروه کلام امامیه دانشگاه قرآن و حدیثمنا فریدی خورشیدیدکتری کلام امامیه دانشگاه قرآن و حدیثJournal Article20180314 <br /> وحی به عنوان واژهای معرفتی در قرآن با بسامد بالا به کار رفته است؛ لذا بهرهگیری از دانشهای زبانی جهت فهم معنای وحی ضروری است. معناشناسی شناختی از جمله دانشهایی است که راه را برای کشف و تحلیل روابط درونمتنی قرآن هموار مینماید. برای کشف مفهوم قرآنی وحی از یکی از قواعد معناشناسی شناختی یعنی استعاره مفهومی مدد گرفتهایم تا از رهگذر بررسی واژه وحی در قرآن به مفهومسازی الهی دراینباره نائل آییم و از تحمیل انگارههای غیرقرآنی جلوگیری گردد. قرآن برای بیان مفاهیم والای خویش مخاطب را از رهگذر امور مادی به تأمل در امور غیبی فرا میخواند. در نگاه قرآنی، نبی مخاطب کلام الهی و وحی فرایندی است که طی آن خداوند با نبی ارتباط برقرار میکند و محتوایی ارسال میگردد. مفهوم دریافتی نبی عیناً همان محتوای ارسالی خداوند است و نبی طی فرایند وحی، نقشی انفعالی دارد. وحی تجلی کلام و تکلم الهی است. ویژگی مفهومسازی قرآنی، تأکید بر ارتباطیبودن فرایند وحی است که به کسب معرفت میانجامد؛ لذا وحی در قرآن تلفیقی از جنبه ارتباطی و معرفتی است؛ ارتباطی که از سنخ ارتباط کلامی است. مفهومسازی خداوند از وحی غالباً از طریق الگوی گوینده- شنونده بیان شده است؛ بنابراین وحی سرشتی کلامی دارد.https://zehn.iict.ac.ir/article_44513_f7f7a7f86676abaced38193903b2a7ac.pdfآیت الله علی اکبر رشادذهن1735-0743218120200521رهاوردهای نظریه توالد ذاتی شهید صدر356444515FAحسن لاهوتیاندانشجوی دکتری فلسفه، دانشکده ادبیات، دانشگاه علامه طباطباییبهروز محمدی منفرداستادیار، گروه اخلاق، دانشکده معارف اسلامی، دانشگاه تهران، ایرانJournal Article20190521 <br /> نظریۀ توالد ذاتی شهید سیدمحمدباقر صدر، نظریهای بدیع در معرفتشناسی است که مدعی است قضایای یقینی، تنها بدیهیات و قضایای برآمده از آنان با قیاس برهانی نیستند، بلکه «نتیجۀ حاصل از دلیل استقرایی» نیز بر اساس حساب احتمالات طی دو مرحلۀ توالد موضوعی و توالد ذاتی، مورد یقین واقع میشود. ازآنجاکه شهید صدر معتقد است بیشتر معارف بشری از همین طریق حاصل میآیند، این روش معرفتی را در حوزههای مختلف علمی به کار گرفته و توانسته است گرههایی را باز و حتی سؤالات بیجوابی را با پاسخی مدلّل روبهرو سازد. آنچه از رهاوردهای این نظریه در این مقاله مورد توجه قرار گرفته، مربوط به سه حوزۀ منطق، فلسفه و کلام است. انحصار بدیهیات در «اولیات» و «فطریات» در علم منطق، اثبات «واقعیت خارجی»، «علم به خارج» و «رابطۀ علّی و معلولی» در فلسفه و اثبات «وجود صانع حکیم» و «نبوت پیامبر اسلام » در کلام از رهاوردهای نظریۀ توالد ذاتی است که در این مقاله بررسی، نقد و ارزیابی شده است. https://zehn.iict.ac.ir/article_44515_3dc448fbe50a8a22a22ac98d225a2844.pdfآیت الله علی اکبر رشادذهن1735-0743218120200521معرفت پیشینی در معرفتشناسی معاصر و فلسفة فارابی639144516FAمهدی عباس زادهعضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامیJournal Article20180916 <br /> معرفت پیشینی اجمالاً معرفت حقایقی است که از ابتدا فارغ از تجربه و صرفاً به نحو عقلی قابل ادراک هستند. کانت معرفت پیشینی یا ماتقدم را در مقابل معرفت پسینی یا ماتأخر قرار داد و آن را به معرفت مستقل از تجربه تعریف کرد. معرفتشناسان معاصر غربی بر مبنای تعریف کانت، چهار تعریف تکمیلی از معرفت پیشینی به دست دادهاند. در کنار این بحث، مسئلة آگاهی فطری به معنای مورد نظر افلاطون، دکارت و برخی دیگر از عقلگرایان در سنّت فلسفی غرب نیز مطرح است. آگاهی فطری بدین معنا، اجمالاً آگاهیای است که منشأ هستی و وجود آن تجربه نباشد. به باور غالب معرفتشناسان معاصر غربی، آگاهی فطری به این معنا غیر از معرفت پیشینی است. در نوشتار حاضر نشان داده خواهد شد که فارابی اگرچه در آثار خویش از معرفت پیشینی صراحتاً سخن نگفته، از معرفت بدیهی و مفاهیم مرتبط با آن از قبیل معرفت اوّلی، ضروری، یقینی و... فراوان بحث کرده است. مدعای نوشتار حاضر، استنباط این مطلب است که فارابی به گونهای از معرفت پیشینی به معنای نخستِ مورد نظر معرفتشناسان معاصر غربی معتقد است؛ او همچنین آگاهی فطری به معنای فوق را آشکارا رد میکند.https://zehn.iict.ac.ir/article_44516_7269e39ae83e857292ffe35ffd153d4c.pdfآیت الله علی اکبر رشادذهن1735-0743218120200521نقد استدلال مکتاگارت در باب غیرواقعیبودن زمان: استدلال بقوسیان علیه نظریه خطا9111644518FAسعید شاه میردانشگاه علامه طباطباییعلی حسین خانیپژوهشگر گروه فلسفه تحلیلی پژوهشگاه دانشهای بنیادینJournal Article20181011 <br /> مکتاگارت در مقالة «غیرواقعیبودن زمان»، در باب عدم وجود زمان استدلال میکند. استدلال اصلی او مبتنی بر این استدلالی است که توصیف ما از زمان به تناقض منجر میشود. به اعتقاد او، ما زمان و رویدادهایی را که در زمان رخ میدهند، به دو صورت مختلف صورتبندی میکنیم: بر اساس صورتبندی نخست، یک رویداد یا در گذشته رخ داده است یا در زمان حال در حال رخ دادن است و یا در آینده رخ خواهد داد. بر اساس صورتبندی دوم میگوییم رویداد الف همزمان، زودتر و یا دیرتر از رویداد ب رخ داده است. مکتاگارت ابتدا استدلال میکند که توصیف دوم از زمان برای تبیین «تغییر» در زمان ضروری نیست و اساساً نمیتواند تغییر را تبیین کند؛ بنابراین تنها توصیف نخست است که برای تبیین مفهوم «تغییر» ضروری است. وی سپس استدلال میکند که پیشفرضگرفتن توصیف نخست، منجر به تناقض خواهد شد. به این معنا چون پیشفرضگرفتن نحوة نخست از توصیف زمان برای واقعیبودن زمان ضروری است و ازآنجاییکه این پیشفرض به تناقض میانجامد، نتیجه میگیریم که زمان غیرواقعی است. در این نوشتار ابتدا صورتبندی کاملی از استدلال مکتاگارت ارائه شود و سپس به برخی از اصلیترین واکنشها به این استدلال اشاره میشود. در انتها انتقادی متفاوت را درباره استدلال مکتاگارت معرفی میکنیم که بر اساس آن، استدلال مکتاگارت به تأیید نظریة غیر- واقعگرایی و بهطورخاص نظریه خطا خواهد انجامید .با استفاده از استدلال بقوسیان علیه این نظریه، استدلال خواهد شد که چنین دیدگاهی در مورد تبیین محتوای اظهارات ما در باب زمان به تناقض منتهی خواهد شد.<br /> https://zehn.iict.ac.ir/article_44518_3dc4f2d3161c9cfaeb85ca8fae0ad7e1.pdfآیت الله علی اکبر رشادذهن1735-0743218120200521توجیه معرفتشناختی بداهت قاعده «اعطاء» و نقد اشکالات11714844519FAسعید متقیفردکتری رشته فلسفه اسلامی دانشگاه باقرالعلوم(ع)سید محمود موسویدانشیار دانشگاه باقرالعلوم(ع)عسکری سلیمانی امیریدانشیار مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره)Journal Article20180814 <br /> قاعده «معطی الشیء لایکون فاقداً له» از قواعدی است که فلاسفه به بداهت آن اذعان دارند؛ زیرا ملاک بدیهیات اولیه بر آن صادق است؛ یعنی از تصور موضوع (معطی الشیء) و محمول (لایکون فاقداً له) بدون نیاز به هیچ واسطه دیگری به صدق آن حکم میشود. همچنین ملاک بدیهیات فطری بر آن صادق است؛ یعنی میتوان گفت مفاد این قاعده قضیهای است که قیاس خود را همراه خود دارد و سایر انواع بدیهی مانند مجربات، مشاهدات، متواترات و حدسیات، قضایایی شخصیاند؛ لذا همانگونهکه نمیتوان قاعدهای عقلی را که ویژگی آن کلیت و همهشمولی است بر اساس این نوع قضایا توجیه نمود، به همان ترتیب نمیتوان قائل به ابطال آن از طریق تجربه و یا راههای دیگر شد. مهمترین اشکال مخالفان در رد این قاعده ناسازگاریهایی است که مفاد این قاعده با بسیاری از مسائل خداشناسی پیدا میکند که پاسخ آنها فقط از طریق قول به اصالت وجود ممکن خواهد شد.<br /> <br /> <br /> https://zehn.iict.ac.ir/article_44519_3f27df12682d9d79ed462228ecbbccf5.pdfآیت الله علی اکبر رشادذهن1735-0743218120200521مبانی معرفت شناختی اخلاق با تأکید بر اندیشه کلامی شیخ مفید14917344521FAعلی صالحیدانشجوی دکتری مدرسی معارف دانشگاه قرآن و حدیثمحمد تقی سبحانی نیاگروه اخلاق دانشگاه قرآن و حدیث / قمJournal Article20181120<span style="font-size: 1.5em;"> </span>
توجه به مبانی اخلاق برای دستیابی و شناخت دستورالعملهای معین رفتار انسانی، یکی از ضروریات حوزه نظری اخلاق است. مبانی معرفتشناختی از جمله مبانی مطرح در حوزه فرااخلاق است که به تعیین ملاکهای کلی در شناخت احکام و گزارههای اخلاقی پرداخته، منابع و راههای معرفتی را جستوجو و ارزشگذاری میکند. این مقاله که با روش توصیفی- تحلیلی و از نوع کتابخانهای است، به تبیین مبانی معرفتشناسی اخلاق از نظر شیخ مفید پرداخته و عقل، وحی، حس و شهود با زیرشاخههایی مانند نظر و تحقیق و حسن و قبح عقلی در حوزه عقل و قرآن، روایات و اجماع در حوزه وحی، نقش کلیدی در معرفت اخلاقی ایفا میکنند. مفید با تکیه بر حسن و قبح ذاتی و اذعان به ادراک آن توسط عقل (حسن و قبح عقلی)، عقل را از منابع مهم معرفتی در اخلاق دانسته است. وی اوصاف و احکام اخلاقی را بر پایه یک سلسله اصول بدیهی بنا نهاده، مناط و ملاک خوبی و بدی احکام غیربدیهی را با ارجاع به بدیهیات تعیین میکند که حاکی از عامگرایی ایشان در اخلاق است. همچنین ارزش احکام و گزارههای اخلاقی را بسان اندیشمندان اخلاقی بر اساس بداهت خوبی عدل و بدی ظلم تشریح میکند و بدینسان در زمره شهودگرایان اخلاقی قرار میگیرد. وحی در موارد زیادی آنچه را عقل فی الجمله تأیید میکند، تفصیل داده، در موارد فراوان نقش کاشفیت حکم عقل را بر عهده دارد. تکیه بر شهود عقلانی مشترک در میان انسانها و فاصلهگرفتن از شهودات شخصی غیرقابل استناد و نیز توجه و اهمیت فراوان به عقل و جایگاه آن در معرفت، باعث عقلانیتر و باورپذیرترشدن اخلاق میگردد.
<br clear="all" />
<sub>*</sub>دانشجوی دکتری مدرسی معارف دانشگاه قرآن و حدیث (نویسنده مسئول).
salehi1928@gmail.com
<sub>**</sub>استادیار گروه اخلاق دانشگاه قرآن و حدیث. sobhaninia.m@qhu.ac.ir
تاریخ دریافت: 29/8/97 تاریخ تأیید: 14/2/98https://zehn.iict.ac.ir/article_44521_f0f4bf561338f75c3386838e8ea7687e.pdfآیت الله علی اکبر رشادذهن1735-0743218120200521واکاوی عوامل انسجام در خطبه شِقشِقیّه امام علی با اتکا به الگوی هالیدی و حسن17520244524FAمحمدحسن امراییاستادیار زبان و ادبیات عربی دانشگاه ولایت ایرانشهرعبدالواحد بامریاستادیار گروه الهیات و معارف اسلامی دانشگاه ولایت، ایرانشهر، ایران.Journal Article20170529 <br /> <em>از مشهورترین خطبههای نهجالبلاغه که علی</em><em></em><em>رغم حجم اندک از موضوعات متنوّعی سخن گفته، خطبه</em><em> </em><em>شِقشِقیّه یا</em><em> </em><em>مُقَمّصه است. این خطبه در حساسترین شرایط روحی امام علی</em><em></em><em> با شش بخش یا موضوع مختلف ارائه گردیده است. نظر به همین تنوع موضوع و حجم اندک، کیفیت انسجام در این خطبه میتواند مورد سؤال قرار گیرد. در این پژوهش بر اساس نسخه تکاملیافته از نظریه نظاممندِ هالیدی و حسن در 1985 میلادی و نیز مفهوم هماهنگی انسجامی که رقیه حسن در سال 1984 میلادی مطرح نمود، عوامل انسجام و هماهنگی انسجامی در پنج بخش نخست خطبة شقشقیه امام علی</em><em></em><em>، به صورت گزینشی و استقرایی به بوته نقد و ارزیابی توصیفی- تحلیلی و آماری گذاشته می</em><em></em><em>شود. نگارنده بر آن است با نگاهی فراجملهای و متنبنیاد، با اتکا به نظریه مذکور، عوامل انسجام، هماهنگی انسجامی و نیز میزان این انسجام را در متن خطبة شقشقیه مشخص نماید. دستاورد پژوهش نشان می</em><em></em><em>دهد علی</em><em></em><em>رغم وجود تفاوتهایی در نسبت عناصر دستوری و واژگانی، خطبه شقشقیه بر مبنای الگوی هالیدی و حسن (1985م) از انسجام متنی</em><em> </em><em>بسیار بالایی</em><em> </em><em>برخوردار است.</em><br /> https://zehn.iict.ac.ir/article_44524_7d7cc93150e25074d4bd9a99b3753b08.pdf