مطالعۀ روایات تأویلی نشان میدهد، بخشی از این روایات با عبور از «سیاق» و «بافت» به ارائۀ مفاهیم و مصادیقی میپردازند که تحلیل دلالی این روایات را با دشواری خاصی مواجه میسازد؛ چراکه نادیدهگرفتن سیاق، امری نامتعارف است. با وجود این سیرۀ تفسیری معصومان در تبیین آیات، نشان میدهد، قرینهای عام از سوی ماتن در تعامل با نص قرآن وجود دارد که مجوز الغای سیاق به شکل جزئی و کلی را صادر میکند و در سایة آن میتوان این روایات را توجیه و تحلیل نمود. البته الغای سیاق در اقتباس و تداعی معانی نیز انجام میگیرد و امری عرفی تلقی میشود، اما این کار در آنها کارکرد تفسیری و معنانمایی ندارد، بلکه کارکرد تزئینی یا تطبیقی دارد و همین امر مجوز الغای سیاق در آن دو است؛ درحالیکه الغای سیاقِ مستند به سیرۀ تفسیری اهل بیت، این امر را به حوزة استخراج معانی از آیات نیز کشانده است و مجوز کارکرد تفسیری و فراعرفی آن را نیز صادر نموده است.
میرحاجی، نظری و یوسف حمیدرضا؛ «بررسی بافت متن از دیدگاه برجستهترین زبانشناسان قدیم مسلمان»؛ جستارهای زبانی، ش14، تابستان 1392، ص179-198.
نحاس، ابوجعفر احمد بن محمد؛ اعراب القرآن؛ چ1، بیروت: منشورات محمدعلى بیضون و دار الکتب العلمیة، 1421ق.
نفیسی، شادی و مریم ولایتی؛ «رویکرد شیخ طوسی نسبت به پیشینیان در مسئلة روایات تأویلی در حق اهل بیت»؛ آموزههای قرآنی، ش20، پاییز و زمستان 1393، ص103-128.