زمان با سه آموزۀ کلیدی فلسفه هگل یعنی مکان، صیرورت و روح همبسته است؛ 1. مکان، زمان میشود؛ یعنی وجود مکان به مثابه زمان (توالی اکنونها) متعین میشود. 2. زمان به این معنا صیرورت به شهود درآمده است که حرکت دیالکتیکی روح در آن ر خ میدهد. 3. شباهت زمان- به مثابه اکنونهای تهی و انتزاعی- و روح - به مثابه مفهوم- روح را قادر به نفی زمان میسازد. هایدگر این تحلیل هگل را مناسبِ فهم شایع از زمان (زمان – اکنون) میداند و نه معنای اصیل زمانمندی. درک معنای اصیل زمان نیازمند آن است که نه تنها وجودِ مکان بلکه وجودِ هر موجودی بر اساس زمان فهمیده شود. در عین حال هایدگر تبیین هگل از نحوة شکلگیری و تطور تاریخی معانی زمان را تلاشی ستایشبرانگیز برای برقراری نسبتی معقول میان معانی گوناگون زمان میداند.